دفترچه ی تلفنم را
که نگاه می کنم
پر است از آشنا هایی که
نمی دانم چرا هستند...
نمی توانم یکی را برگزینم ...
به راستی فقط یکی شایسته ی
انتخاب است ...
«- هرچه هست ، اوست-»
که نگاه می کنم
پر است از آشنا هایی که
نمی دانم چرا هستند...
نمی توانم یکی را برگزینم ...
به راستی فقط یکی شایسته ی
انتخاب است ...
«- هرچه هست ، اوست-»