دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
آسمانی تو ! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست
شرمندگی اش باشد
برای غفلت ها
و بردگی ها!
پی نوشت : مدیون معلم حسابانم هستم
روزتان مبارک
هدیه تان باشد برای 20 خرداد
تنها یک سوال
22 نفر و یک توپ و چند داور
می تواند هزاران نفر را به یک جا بکشاند
دعوا کنند و صلح کنند
اما
چرا خداوند ، قاضی القضات عوالم
و نماز، هدف مشترک کسانی که ازشان انتظار دارد؛
نمی تواند ؛در حالت عادی بیش از 200 نفر به خود بیند؟
نکته : این که همه به دین اعقاد ندارند را در نظر نگیریم و فقط مسلمانان نماز خوان را قیاس کنیم
پی نوشت : روز 4 ام اردیبهشت ماه ، ورزشگاه دستغیب شیراز پر بود
تا نمادی از شهید ورزشکار استان ، تیم شهید سپاسی ، به لیگ 2 سقوط نکند
که خدا را شکر ماندگار شدیم
آنگاه که از نیاز هایت بگذری
رشد خودت را متوقف کنی
به تو گویند
موقفیت تحصیلی کسب کردی
اما جالب آنکه مبارزه با نفس نیز اینگونه تعریف می شود:
گذشتن از نیاز های جسمی و معنوی برای تحصیل.
در واقع همان بردگی خودمان در راهی که بندگی را هم از تو می گیرند...
زمانی که
نتوانی حتی
در فرصتی که دوباره نصیبت شده
کار های مثبت قبلی را انجام دهی
پی نوشت : حضرت امیر ع : مومن از یک سواخ ،دوبار گزیده نمی شود